Parwiz Zafari dedicated his life to fostering a progressive, modern, and free society in Iran while serving as a member of the Iranian parliament. However, the rise of the Islamic Republic following the Iranian Revolution eclipsed those aspirations, forcing him to leave behind everything he knew.
In 2023, his extraordinary life was featured on Humans of New York (HONY), chronicled in a captivating 54-part series by Brandon Stanton. On this page, we revisit the series. Each part presents a chapter in the epic of Bubjan's life accompanied by its Persian translation.
Brandon’s initial interviews for the HONY series inspired the film 'Bubjan,’ directed by Nicholas Mihm. The film is distributed by Nimruz as part of our ongoing commitment to foster solidarity through Iranian culture and values.
“When the children were old enough I started reading them Shahnameh before they went to sleep. The stories of Rostam were too violent. They’d cry and cry. So I started with the stories of Iran’s mythic kings. These were the first kings of Iran. They discovered fire, language, and law. Some of them spoke to animals. Others lived for hundreds of years and sat on floating thrones made entirely of precious stones. It’s not known if Ferdowsi intended to name his book Shahnameh. The Book of Kings. But the title fits. For as long as there has been an Iran, there has been a king. In 1967 Mohammed Reza held a coronation ceremony. By that time he’d already been king for twenty years. But he’d wanted his coronation to wait, until Iran was prosperous. And now it was. The Shah had come a long way since that day I’d first seen him in the shrine. He’d tightened his grip on power, and his popularity was at an all-time high. The White Revolution had been a massive success. Iran was rapidly industrializing. Millions of Iranians were lifted out of poverty. Hundreds of new schools and universities were built. And it was a time of great freedom. Iranian women had more rights than anywhere else in the Muslim world. They could vote, obtain a divorce, own property, and run for office. In the words of Saadi: ‘The homeland is where no one disturbs the other.’ In Tehran you could see women in mini-skirts standing next to women who were fully-veiled. On the day of his coronation The Shah rode to the palace in a golden carriage pulled by eight Hungarian stallions. As he passed the streets were filled with shouts of ‘Long Live The King!’ Trumpets blared. Guns fired. The Air Force dropped 17,532 roses from the sky. One for every day of his life. At the coronation a crown of diamonds was placed upon his head, and he took his seat on the famous Naderi throne. It was decorated with carvings of lions and dragons. And it was covered with 25,000 precious stones.”
«هنگامی که بچهها به سن دبستان رسیدند، شبها خواندن داستانهای شاهنامه را پیش از خوابشان آغاز کردم. بسیاری از داستانهای رستم پر از خون وخشونت بودند. آنها را به گریه می انداخت. بنابراین از داستانهای پادشاهان افسانهای ایران آغاز کردم. آنها نخستین پادشاهان ایران و جهان آشنای آن روزگار بودند. آفرینندهی آتش، زبان و قانون. برخی از آنان جانوران را رام و با آنان زندگی میکردند. برخی دیگر سدها سال زنده میماندند و بر تختهایی که از سنگهای گرانبها درست شده بودند، مینشستند. روشن نیست که آیا فردوسی میخواست نام کتابش شاهنامه باشد یا نه. ولی نامی زیبندهی کتاب است. از نامه ی شهریاران پیش سخن میگوید: من این نامهی شهریاران پیش / بگفتم بدین نغز گفتار خویش. پادشاهی از ایران برآمده است. در سال ۱۹۶۷ مراسم تاجگذاریاش برگزار شد. تا آن هنگام بیش از بیست سال از پادشاهیاش گذشته بود. ولی او تاجگذاریاش را تا رسیدن به پیشرفت ایران به عقب انداخته بود. و اکنون پیشرفتی به دست آمده بود. شاه از نخستین باری که او را در حرم دیده بودم راه بلندی را پیموده بود. او بر قدرت سیاسیاش افزوده و محبوبیتش به اوج رسیده بود. انقلاب سفیدش موفقیتآمیز بود. میلیونها ایرانی از فقر رهایی یافته بودند. سدها مدرسه و دانشگاه نوین ساخته شده بود. ایران به سرعت در حال صنعتی شدن بود. و دوران آزادیهای بزرگ فرا میرسید. زنان ایرانی نسبت به دیگر جاها در جهان اسلام از حقوق بیشتری برخوردار بودند. آنها میتوانستند رأی بدهند، درخواست طلاق کنند، صاحب دارایی شوند و نامزد انتخابات گردند. سعدی چنین گفته بود: وطن آنجاست کآزاری نباشد / کسی را با کسی کاری نباشد. در تهران، زنانی را میشد دید که با دامنهای کوتاه در کنار زنانی با چادر و حجاب کامل ایستادهاند. در روز تاجگذاری شاه سوار بر کالسکهی سلطنتی زرین که به وسیلهی هشت اسب مجاری کشیده میشد به کاخش رفت. در طول راه، خیابانها پر از مردمی بودند که فریاد «جاوید شاه!» سر میدادند. شیپورها نواخته شدند. تفنگها شلیک شدند. و نیروی هوایی ۱۷۵۳۲ عدد گل سرخ از آسمان رها کرد. یک گل برای هر روز زندگیاش. در آیین تاجگذاری، شاه تاجی با ۳۰۰۰ قطعه الماس بر سر نهاد و بر تخت نادری نشست. تختی آراسته به ۲۵۰۰۰ یاقوت کبود، زمرد و یاقوت سرخ.»